جدول جو
جدول جو

معنی لوف الحیه - جستجوی لغت در جدول جو

لوف الحیه
(فُلْ حَیْ یَ)
لوف الکبیر. لوف السبط. (تحفۀ حکیم مؤمن). شجرهالتنین. لوف مستطیل
لغت نامه دهخدا
لوف الحیه
آرن
تصویری از لوف الحیه
تصویر لوف الحیه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَلْ حَیْ یَ)
اسقوردیون یا سیر صحرائی. سیر بری. موسیر. ثوم الکلب. (تحفۀ حکیم مؤمن). در اختیارات بدیعی آمده است ثوم الحیه را ثوم بری گویند و آن اسقوریدون (اسقوردیون) است و گفته شد بعضی از منفعت وی و دیگر منافع آنست که مرضهاء سرد و فالج و لقوه و خدر را نافع بود و جالینوس گوید فالج و لقوه و جذام و برص و بهق را سودمند بود چون با عسل کف گرفته بیاشامند و دیسقوریدوس گوید که برص و جرب و بهق را زایل کند چون بدین صفت استعمال کنند بگیرند ثوم بری و خرد بکوبند و به آب رازیانۀ تر بسرشند و تخم رازیانه کوفته و بیخته و عسل کف گرفته در حمام مثل نوره طلاکنند و هر سه روز یک نوبت طلا کنند و رها کنند تا باعرق فرود آید، و مقلس گوید جذام را زایل کند و چون بیاشامند در هر پنج روز چهار مثقال با عسل و باقی منفعت وی در سین در صفت سقوریدوس گفته شود. - انتهی
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوا الحیه
تصویر دوا الحیه
کوشاد (جنتیانا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثوم الحیه
تصویر ثوم الحیه
سیر دشتی از گیاهان مریم نخودی خودرو مریم نخودی وحشی
فرهنگ لغت هوشیار
مار دارو از گیاهان یکی از گونه های فاشرا (هزارگوشان) است مار دارو
فرهنگ لغت هوشیار